تحلیلی بر عکس: اشکهای شیشهای (1930) اثر: من ری
من ری (Man Ray) (۱۸۹۰–۱۹۷۶) با نام اصلی امانوئل رادینسکی هنرمند آمریکایی که بیشتر فعالیتهای خود را در پاریس متمرکز کرد و در همان شهر هم از دنیا رفت.
از هنرمندان سبک سوررئالیسم و دادائیسم و دوست صمیمی مارسل دوشان بود. عکاسی مد و پرتره، نقاشی، مجسمهسازی و ... از عمده فعالیتهای او به حساب میآمد.
«من چیزی را که نمیتوان از آن عکس گرفت نقاشی میکنم، یعنی آنچه از قوهی خیال بر میخیزد... و از آنچه که نمیخواهم نقاشی کنم، عکس میگیرم، یعنی آنچه به خودی خود وجود دارد.» (من ری)
***
این عکس را من ری از چهرهی یک رقاص گرفت که برای چهرهآرایی او، قطرات اشک شیشهای را پیرامون چشمانش چسبانده بودند.
زیبایی چهره در این عکس به مدد رعایت تعادلی متقارن اما با حسی از افتادن به جای ثبات و استحکام، شکل یافته است. نقاش از یک شرایط واقعی (چهرهپردازی یک رقاص)، عکسی سوررئالیستی گرفته که هم نمادین است و هم دور از واقعیت ممکن.
حرکت سایهها، از گوشه پایین در سمت راست عکس به منطقهی قرینهی آن یعنی سمت پیشانی رو به افول مینهد و به روشنایی و درخشندگی میرسد. این نشاندهنده وجود منبع نور است که مورب و از سمت سر رقاص در حال تابیدن است.
زاویهی دوربین در تضاد با جهت تابش نور سمت لبهایی است که در قاب حضور ندارند. سه بخش از چهره از تیرگی بیشتری برخوردارند: سوراخهای بینی، ابرو و پلکها. در این بین پلکهای آرایش شده جلوهی بیشتری داشته و با وجود نور درخشانتر شدهاند.
آن چیزهایی که در این دو وضعیت متضاد از نور و روشنایی، جلوه میکنند بلورهای شیشهای هستند که برای نمایش اشک بر چهرهی رقاص نمودارند. این بلورها فاقد حس و حال اشک واقعی بوده و تصنعی بودنشان به جهت شکل کروی که دارند افشا میشود.
اما این بلورها بدون کارکرد هم نیستند. اگر به مردمک چشمها دقت کنیم بازتاب نور چراغ نورپردازی در پایین مردمکها دیده میشود. گویی آن دایرههای کوچک نوزادانی هستند که به تدریج با حالت محزون چشمها بزرگ شده و زائیده میشوند و روی صورت میغلتند و جای میگیرند.
ظاهرا بلورها قصد حرکت ندارند و برخلاف اشک حالت قطره مانند به خود نمیگیرند. زاویهی دوربین و حالت چشمان رو به بالا، حس خوابیدن وی بر روی سطحی با شیبی ملایم را القا میکند و به دلیل مورب بودن، حالت سقوطی بطئی و تدریجی را مینمایاند.
خطوط موجود در این عکس که با کمک چشمها و ابروها شکل گرفته و در بالای سمت چپ عکس به هم برخورد میکنند، نگاهمان را هر چه بیشتر به سوی پیشانی چهره سوق داده و متمرکز میسازند. درست در جائی که به آن نسبت طلایی قاب عکس گفته میشود.
حذف لبها توسط عکاس، اجازهی جلوهگری زنانه آن هم از نوع خودساخته را نمیدهد و نگاه مخاطب را از حسی اروتیک به سمت احساسی که از چشمها و ابروان ساطع میشود جلب مینماید.
فقدان لبها، نگاه رو به بالا اما مورب و کج صورت، چشمان آرایش شده، ابروهایی نگران و حزنآلود و بالاخره، اشکهای شیشهای (تصنعی)، حسی از عدم رضایت و حتی دردمندی رقاص از شرایط پیرامونش را منتقل میکند که حتی قادر نیست رنج خویش را به شکل واقعی بیان کند و اشک بریزد.