سه نامه به روحانی - نامه دوم
در تیر ماه 1392 سه نامه به رئیس جمهور منتخب، جناب آقای روحانی نوشتم.
مجدد لازم دیدم که این نامهها را در فضای مجازی منتشر کنم.
دغدغهی من به عنوان معلم کوچک عرصه فرهنگ و هنر، دغدغه سیاست بازانه و جناح مدارانه نیست که سالهاست گریزانم از آن و عطایش را به لقایش بخشیدهام. امید که خوانندگان بدون رویکرد جناحی، منصفانه و از سر دردمندی بخوانند و بر 4 سال گذشته قضاوت کنند و برای 4 سال آینده بر انتظاراتشان برای تغییر پای فشارند. این نامهها بر آنچه در بیانیهها و مناظرههای انتخاباتی مغفول مانده است تمرکز دارد.
نامه دوم
2) دخالتهای سلبی و یا ایجابی دولت
دولت حداکثری یا دولت حداقلی
جناب آقای روحانی، مقوله دخالت و یا عدم دخالت دولت در روند فرهنگی و هنری جامعه، از موارد پربحثی است که همهی آن در این متن نمیگنجد. اما دولت شما هر شکلی از دخالت را برگزیند، قطعاً شیوه و منشی را بر شما تحمیل خواهد کرد که هر یک، از عوارض و پیامدهایی برخوردار است. نگاه شما و مردانتان به نهاد دولت به عنوان نهادی حداقلی و یا حداکثری، حدود اختیارات را معین میکند.
«دولت حداکثری» در شکل خوشبینانهی آن، همانند پدری است که همهی قدرتهای مالی و مدیریتی یک خانواده را عهدهدار است و رخصت و اختیار از فرزندان و همسر ستانده و به آنها به دیدهی ناتوانانی مینگرد که تا پایان عمر نیازمند پدری هستند جامع همه داناییهای و قدرتها. این پدر دلسوز، نگران انحرافات، آسیبها و مشکلات آیندهی خانواده است و در عمل به هیچ عنوان به کارآمدی قدرت تکتک افراد خانواده و یا مجموعه قدرت آنها معتقد نبوده و خود را برتر و والاتر از سایرین و عاقل بر مصالحشان میپندارد.
در بدبینانهترین حالت، «دولت حداکثری» دولتی است که همه منابع قدرت و ثروت را در ید خویش دارد و همیشه از کاسته شدن آن توسط رعایا نگران و مضطرب است. از سوی دیگر به همگان به دیدهی تردید مینگرد که با هر جنبش و فعالیت و درخواستی از سوی مردم برای در اختیار گرفتن بخشی از اختیارات دولت در قالبی مدنی، از قدرت بلامنازع دولت کاسته شود.
نتیجه هر دو نگره، حفظ و صیانت از تجمیع حداکثری قدرت و ثروت نزد دولتیان است و مردم چشم و دهانشان به سمت مرکز آن گشوده میماند تا با لطف و کرم و مصلحت دولتمداران، ذرهای از داراییهای دولت در اختیارشان قرار گیرد.
لازم به یادآوری نیست که تاریخ گذشتهی ایران، حامل دولتهایی حداکثری بوده و اصطلاح دولت حداقلی، موضوعی است برآمده از اشکال متنوع جوامعی امروزین و با هویتی دموکراتیک. زیرا دغدغه این حکومتها توزیع عادلانه قدرت است.
دولت حداقلی در فرهنگ و هنر، دولتی است که از تجمیع و تمرکز قدرت و ثروت در نهاد دولت دوری جسته و به مردم و نهادهای برآمده از آنها اعتماد و اطمینان دارد. پایه و اساس چنین دولتی از شیوع فضای نقد و نقادی به لرزه نمیافتد، ایمان و ایدئولوژی جامعه با یک آلت موسیقی و یا یک صفحه از رمان و یا چند خط دیالوگ نمایشی، برباد نمیرود. شما خود صاحب علم و دانش حوزوی هستید و میدانید اگر با این عوامل کذایی، اعتقاد و ایمان مردم برباد رفت، نباید بر آن باد، خرده گرفت، بلکه بهتر است بر پایههای خیمهی ایمان مردم به تردید نگریست، که چرا سست است و ناتوان و اینچنین با نسیمی لرزه بر اندام صاحبان آن میافتد.
رویکرد سلبی یا رویکرد ایجابی
جناب آقای روحانی، حضرتعالی اذعان دارید که دو رویکرد سلبی و ایجابی در برخورد با تولیدات فرهنگی و هنری معمول بوده و هست. برخورد سلبی، صرفاً به نکن، نساز، ننویس، نشنو، نبین و ... دستور میدهد و پرهیز و خودداری را تجویز و تحمیل میکند. این نوع پرهیز و ممانعت متعلق است به مریضی که برای بهبود او باید از در امتناع و دوری جستن درآمد تا او به سلامت نسبی دست یازد.
اگر جامعه ایرانی با مختصات و ویژگیهای بعضاً منحصر به فردش، مریضی باشد که نیازمند نگاه طبیبانه و سلبی است، پس چرا این ملت در عرصههای انتخابات و گزینش سیاسیون، دارای سلامتی مافوق طبیعی قلمداد میشود؟! اگر به سلامتِ برآیندِ نیروها و انرژیهای این مردم معتقدید که هستید، پس در روند فرهنگ و هنر جامعه، رویکرد ایجابی را برگزینید. مسلم نمیتوانید فرزندانتان را با نگاهی سرشار از عدم اعتماد و اطمینان، وارد جامعهای کنید که در نگاه شما پر از فساد و تباهی است. پس هزینهها خواهید کرد تا او را از هر چه زشتی و کژی است دور نگه دارید. اما اختیار تام و تمام چهاردیواری فرهنگ و هنر سرزمین ایران دیگر نه در دست شماست و نه هیچ قدرت نظامی و سیاسی دیگری. پس برای مصونماندن این ملت در برابر هجمههای زمستانی، به دنبال پرورش آنها در زمان شکوفهباران بهاری باشید تا هنر و فرهنگشان گل دهد و در اوج گرمای تابستان ریشهها دوانده تا برای یافتن آب با استحکام، به میوه بنشیند؛ که زمستانها نیازمند استواری است. پس طبیب نباشید و باغبانی کنید.
ضمناً، نگاه سلبی به فرهنگ و هنر، منجر به عقیم نگهداشتن آفرینشگران و هنرمندان و فرهیختگان خواهد شد. بالندگی پیشینهی فرهنگی و هنری هر جامعه، متکی است به بازتولید و بازآفرینی مولفهها و شاخصههای فرهنگی آن. فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی ما، شایستهی نگهداری در پستوها و انباریها نیست. جاری و ساری بودن آن ضمن حفظ اصالت و حقیقت، تنها به ظهور در ساحتها و صورتهای امروزی و اشکال متنوع و رنگارنگ است. وجود آثار فاخر و بینظیری همانند مکتوبات دینی و ملی به خصوص در عرصهی ادبیات، گنجینهای است که اگر بازتولید نشود، به سان شمش طلا و سرمایهای است که در این بازار پر شر و شور داخلی و بینالمللی، حتی نمی توانیم با آن قرص نانی بخریم و باید عمری را در نگهداریش از دست دزدان و نامحرمان، زحمات ناشیانهای بکشیم.
نگرش سلبی در فرهنگ و هنر، تنها در بدنه تولیدکنندگان و روشنفکران، نازایی و عقبماندگی ایجاد نمیکند، بلکه کلیت و عموم جامعه را از وجود محصولات با کیفیت و حتی چالشبرانگیز محروم میسازد. ملتی که در خانهی خود در برابر چالشهای فرهنگی و هنری، همانند جسمی نحیف و با باد ملایمی به بستر بیماری میرود، قادر نخواهد بود در برابر چالشهای فرهنگی و هنری جهانی تاب آورد و از لطمات آن مصون بماند.
و باز هم در منش سلبی، فاجعه زمانی است که شیوهی مورد اتخاذ دولت، نشات گرفته و یا متاثر از مراکز و نهادهایی باشد که فلسفه وجودیشان صرفاً برای زمان و شرایط قهری و تحکمی در برابر دشمن، فکر شده و معنا یافته است. ثمرهی این بلیّه، انتشار ترس و ناامنی در فضای فرهنگی و هنری و در دلهای پراحساس هنرمندان و فرهنگیان است. سخن گفتن از نوآوری و شکوفایی عبث است و بیهوده، و باید از مقاومت و تحمل گفت، و هجرت و کوچ پرندگان را به نظاره نشست.
نتیجه چه خواهد بود؟ کمی به عقب برگردیم و فقط نگاهی هرچند خلاصهوار به دولتهای صدسال گذشته در ایران و جهان بیاندازیم. شکل و شمایل و روند فعالیت فعالان فرهنگ و هنر و محصولات برآمده از هر نوع برخورد (قهرآمیز و یا مردمسالارانه)ی دولتها، نتایج حاصله را نمایان میسازد. هر چند بایر نگهداشتن زمین فرهنگ و هنر، زحمت اولیه میخواهد و توانفرساست. اما ایجادِ امکانِ رشد و نمو محصول، مرارتهای مداوم میطلبد و سختیهای شبانهروزی به همراه دارد. بیشک هیچ عقل سلیمی به خاطر چند درخت آفتزده و یا چند میوهی فاسد، باغ فرهنگ و هنر را به زمین لمیزرع بدل نمیکند.
تنها نگرش سرشار از اعتماد و اطمینان، می تواند زمینهی خلاقیتو شکوفایی را فراهم سازد و دولت شما با نگاه امیدوارانه به آینده، چه اعتقاد قلبی داشته باشید و چه سیاستمدارانه بنگرید، لاجرم از پذیرش آن است.
امکان بدهید و فضا را باز بگذارید تا صندوق گنج و گوهر ایرانی از دخمهها بیرون آید و بگذارند هوایی بخورد تا ببینید که در برابر عیارسنجیها و معیارهای جهان امروز چیزی برای دفاع از خود دارد یا نه؟ نگهداری این گنج در تاریکخانهها و عدم مجوز به نگاهها و نگرشها در سبک و سنگین کردن آن، تاکنون چه عایدی داشته که پس از این دارا باشد؟ به صحنهآوردن و زنده کردن آن تنها به دست عالمان و هنرمندان میسر است، که متاسفانه این روزها در انزوا و گمنامی در "قطعه هنرمندان" به دست فراموشی سپرده میشوند.