تاملی بر یک سوال: چرا تحلیل نقاشی؟
1. نقاشی از کهنترین هنرها به شمار میرود که بشرِ نخستین با رشد عقل و تخیلش آن را آفرید.
2. نقاشی خود تاثیرپذیر از روند رشد تمدنی بشر بوده و به گونهای بازتابدهنده شرایط فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی زمانه خویش است، آن هم از منظر یک هنرمند. حتی به تحقیق، نقاشی در دورانهایی بر شرایط محیطی اثرگذار بوده است.
3. در یک برایند کلی نقاشی در دورههای نخست بازنمایی زیباییهاست به هنرمندانهترین اشکال، و در جهان معاصر بازنمایی زشتیها و پلیدیهای حیات بشری است.
4. بسیاری از هنرهای دیگر از نقاشی متاثر بوده و هستند. گاهی تاثیر نقاشی چنان در تار و پود هنرها ریشه دوانده که امروزه نمیتوان به راحتی آن را باز شناخت. عدم توانایی ما در بازشناسی اثرات نقاشی در هنرها دلیل بر فقدان آن نیست.
5. مطالعه سیر تحول و تطور نقاشی، یعنی آگاهی بر روند رشد درک بصری انسان از طبیعت و مابعد طبیعت (متافیزیک: چیستی و کُنه وجود، زندگی و هستی).
6. فهم نقاشی یعنی تحلیل نقاشی. موشکافی اجزا و ترکیبات و بازشناسی روابط مابین عناصر اثر که بر فهم ما از درک بصری یاری رسانده و موجبات بالندگی بینش و نگرشمان را فراهم میسازد.
7. تحلیل نقاشی، امکانی است بر کشف ایدههای هنرمندان پیشین.
8. تحلیل نقاشی کلاس درسی است در محضر آفریده بدون حضور آفرینشگر، آن هم با سخاوتمندی و فروتنی
9. تحلیل نقاشی، چشماندازی است از فراز و فرودهای آفرینشگری، خلاقیت و تخیل هنرمندان برای تلطیف روح و روان در عین درک قدرت هنرنمایی انسان
10. و ما ایرانیان، به علل تاریخی از چشمههای این هنر کمتر نوشیدهایم و از گلستانهای آن کمتر بوئیدهایم. شایسته است بیاموزیم و درک زیباییشناسانه خویش را قوت بخشیم تا در حیات و زیست خویشتن هوایی از زیبایی و شعف خلاقانه قوهی خیال را تنفس کنیم.