پناهجویان، کوزت، گاز اشکآور و بنکسی
گفته میشود گرافیتی جدید بنکسی که در خیابانی در نزدیکی سفارت فرانسه در لندن کشیده شده، اشاره به اتفاقی دارد که پلیس در مقابل پناهجویان در کمپ مهاجران در کاله فرانسه معروف به کمپ "جنگل" از گاز اشک آور استفاده کرده است.
گرافیتی یا همان نقاشی دیواری که معمولا بر دیوار اماکن عمومی اعم از خیابانها و محلات و مراکز خرید و یا جاهای پر رفت و آمد شهری کشیده میشود، در مواردی با کمترین ابزار و امکانات در سادهترین فرم خود، مفاهیمی را حامل است که مخاطب عام و در حال عبور را به دقت و توجهی حتی آنی دعوت میکند.
بنکسی هنرمندی است انگلیسی و با نامی عاریتی و بدون تاریخ تولدی مشخص و دارای سابقه جالبی در زمینه گرافیتی. او در پنهانترین شرایط اثر خود را خلق میکند و مردم را غافلگیر مینماید. مولفهها و عناصر محتوایی و بصری خاصی را میتوان در اغلب آثار منتسب به او مشاهده کرد. اِلمانهایی نظیر محتوای سیاسی، اجتماعی با رویکردی انتقادی و یا تصاویر چاپی قابل مشاهده است که در بیشتر موارد با دو رنگ متضاد سیاه و سفید نقاشی میشود و سایر رنگها تنها برای تاکید و جلب نظر مخاطبین بکار میرود. همچنین پرداختن به امور روزمره و مبتلابه جامعه با اشاراتی سمبلیک و نمادین، از دیگر ویژگیهای آثار بنکسی است.
پوستر فیلم و کنسرت موسیقی بینوایان
در اثر جدید بنکسی ما شاهد شمایلی هستیم از شخصیت کوزت در رمان و فیلم موزیکال بینوایان که در تصاویر و پوسترهای فیلم و جلد کتاب قبلا بازنمایی شده است. بنکسی مبتکرانه و متناسب با موضوع خود، بلافاصله سراغ شخصیتی در اثری مهم و ادبی در تاریخ ادبیات فرانسه میرود که برای کمتر مخاطبی ناشناخته است. ارجاع بنکسی به فیلم موزیکال بینوایان که در آن به انقلاب فرانسه نیز اشاراتی شده و در پوسترها و اعلانات فیلم، پرچم فرانسه به عنوان نمادی شاخص از تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه فرانسه متظاهر مینماید، کمک شایانی به آفرینشی درخور و متناسب کرده است.
ترسیم این تصویر در لندن و خیابانی که سفارت فرانسه در آن قرار دارد و دخترکی با لباسی مندرس و چهرهای غمگین و چشمانی پف کرده و صورتی اشکآلود که در اینجا پرچم فرانسه در پسزمینه و پشت سر اوست و ابری از گازی که از مخزنی متصاعد میشود؛ همگی ذهن مخاطب را به برقراری ارتباط درون متنی و برون متنی سوق میدهد. پیش از ترسیم این اثر، بیننده تقریبا با تبلیغات و پوسترهای فیلم بینوایان آشناست. تلاش مخاطب از برقراری ارتباط و انطباق میان این دو تصویر، خود پروسهای است دیالکتیکی و تثبیتکننده.
اثر بنکسی
بازآفرینی آنچه که مخاطب قبلا با آن همذاتپنداری کرده (داستان و شخصیت بینوایان) و موضعی انفعالی و احساسی داشته است، در شمایلی خلاقانه که نگاه فعالانه بیننده را میطلبد؛ ویژگی است که در اغلب آثار بنکسی شاهد آن هستیم.
اینبار مخاطب با اثری مواجه است که مطابق نظریات فرمالیستها، دست به آشناییزدایی زده و باعث شده که او نیز به دنبال کشف موضوع و فرم و معنای نوینی باشد.
اما در ذهن مخاطب با مشاهده عناصری در اثر بنکسی که قبلا در تصویر فیلم وجود نداشته است، سوالات متعددی شکل میگیرد: چرایی چشمهای پف کرده و گریان دخترک، پارگی پرچم فرانسه، ابری از گاز و مخزن گاز؛ اینها عواملی هستند پرسشآفرین. این پرسشها به دلیل اهمیتشان که غیرقابل چشمپوشی هستند، مخاطب را گرفتار یافتن پاسخی قانعکننده میکند.
سردر سینمای نمایش دهنده بینوایان
بنکسی شمایل کوزت را به شکلی ترسیم کرده که پرچمی رو به کهنگی و فرسودگی، پشتوانه اوست. شباهت شکلی مابین موهای دخترک و پرچم احساس آیندهای مشابه و ناامیدانه را در هر دو القا مینماید. در صورتیکه در تصویر گرافیکی پوستر فیلم، شکلگیری پرچم، بر اثر تداوم موهای کوزت است.
آیرونی موجود در این اثر، هم سوژه را بر صدر نشانده و به آن پشتوانهای نمادین از سرزمینی با قدمتی دیرین از هنر و ادبیت بخشیده، و هم او را بر تودهای از ابرها نشانده است. اما تضادها و تناقضهای موجود، نه آن پرچم را واجد قوام و دوامی با صلابت کرده و نه دختر را موجودی زنده و پرامید که بر ابری از گازهای آزاردهنده نمایان شده، نشان میدهد.
شکلبخشی رئالیستی به کپسول گاز بر واقعنمایی ابزار قدرتمندی و نابودی تاکید دارد و ترکیب گرافیکی دخترک بر نابودی و اضمحلال او اشاره میکند.
رمان بینوایان - اثر ویکتور هوگو - 1862
بنکسی، هوشمندانه هم توجهات عموم جامعه را بر حادثهای تلخ علیه خانوادههای پناهجویان جلب میکند و هم تعقل بینندگان را به تردید و تشکیک در مسلمات دعوت مینماید.