دستهای کنشگر - تحلیلی بر چند نقاشی از «جن (جنیفر) مازا»
در جریان معمول زندگی، در کنار اغلب قسمتهای بدن که کمتر آنها را میبینیم، شاید دستهایمان بیش از سایر بخشها به چشم میآیند، اما لزوما بهتر دیده نمیشوند.
زندگی عادی، وجود و حضور دستها را نادیده میانگارد و ما را از توجه به نقش زحمتکش آنها در انجام وظایف محوله و نقش احساسی آنها در انتقال عواطف و عشق و نفرت، بازمیدارد.
«جن مازا» (متولد 1972) هنرمند زن آمریکایی با نقاشیهایش این نقش را گوشزد میکند و با تلنگر رنگ و حجم و تنش، آشناییزدایی کرده و توجهمان را بر قدرت و توان بالقوه دستها جلب مینماید.
وقتی دستی در قاب اثر تنهاست، به خوبی بیانگر است و ساختارشکن. گویی کودک و یا جانورd برای جلب توجه سایرین و یا مالکش هر ادایی از خود درمیآورد. اما نقاش با استفاده از رنگ و بزرگنمایی، تاثیرات حسی قویتری را دنبال میکند. گاهی دستی ماهرانه خود را به شکل موجودی علیل به نمایش میگذارد و گاهی همانند رقاص بالهای که هنرمندانه به تن خویش پیچ و تاب میدهد، ما را به تحسین وامیدارد.
و زمانی که این دست با سوژه و یا عنصر دیگری در تابلو حاضر است، فعالانه دست به تغییر و تاثیر میزند و جهان دیگری میآفریند که ورای جو بیتفاوتی و سستی و بیانگیزگی است. کنشمندی دست، با گزینش وجه سلطهگرانه و گاهی دلسوزانه، موجودی تحولگرا عرضه میدارد. در آثار مازا، موجودی که بیشترین همراهی را با دست دارد، دهان است، شامل لب و دندان. لب، مظهر و نماد فعالی است از بوسه، سخن، صوت، لبخند و غم. اما دست کاری میکند که لبها غیرمتعارف باز شوند و یا شکل و شمایلی دیگرگونه به خود گیرند. گاهی در دهان فرو میروند و توان هرگونه حرکتی را از دهان میزدایند و چه مظلومانه تحت فشار و زور دفرمه شده و مثل انسان کتک خورده و له شدهای به بیننده مینگرند.
.
.
.
مازا در همه این نقاشیها به دست به بسان موجودی زنده و مستقل، تشخص و توانمندی مبتنی بر کنشمحوری اعطا میکند. شخصیتپردازی او از دست، گاهی شخصیتی انتخابگر است، همانند دستهایی که با ورقهای کتاب مانوسند. و گاهی شخصیتی رازگشاست که به تعدی دهان میگشاید و دندانهای پنهان شده را افشا مینماید.
.
صورتها، همگی چهرههایی زنانه هستند و این کنجکاوی را در مخاطب ایجاد میکند که مازا به عنوان هنرمند زن چگونه توانسته تضادهای درونی و روحی زنانه را با حرکات فعالانه دستها، و نسبت آن با صورتها را در نقاشی متجلی سازد. دستهایی که در منش اجتماعی به عنوان عنصر جلوهگری و زیبایی یک زن سابقه دار است!
کشمکش میان طیفهای رنگی صورتی، کرم، زرد، قرمز و قهوهای، به زیبایی، تعامل و حتی تقابل میان رنگها را مصور کرده و از برخورد و همجواریشان پدیده و سنتز جدیدی را موجب شده که اشکال، کمتر قادر به بیانگری اینگونه هستند.
دقت در خلق سایهروشنها، برجستگیها و فرورفتگیها را چشمگیر کرده و افتادن نگاهها در چالهها و برخورد با فراز و فرودهای تن را امکانپدیر ساخته است.
.
.
.
جنیفر مازا دست را بهانه میکند تا از بازنمایی آدمها در قالبی کلیشهای پرهیز شود و احساس و ذهن مخاطب را به علت اصلی و ناپیدای در تابلوها، یعنی همان انسان مختار و معطوف به قدرت، رهنمون سازد.