هنرِهنر - ArtArt.ir

نقدها، تحلیل‌ها و یادداشت‌های شهرام زعفرانلو درباره فرهنگ و هنر

هنرِهنر - ArtArt.ir

نقدها، تحلیل‌ها و یادداشت‌های شهرام زعفرانلو درباره فرهنگ و هنر

هنرِهنر - ArtArt.ir

نام اثر:
مرد متحیر - پرتره نقاش - 1843
The Desperate Man - Self-portrait
نقاش: گوستاو کوربه - 1819-1877
اندازه: 45 × 54 سانتیمتر
مواد: رنگ روغن روی بوم
محل نگهداری: مجموعه شخصی

نویسندگان

تحلیلی بر نقاشی‌های «ایران درودی»

يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۲۵ ب.ظ

نقاشی‌های «ایران دَرودی» منحصر به خود اوست. هم در بطن آن ویژگی‌های زنانه خفته است و هم مالامال از تجربه‌‌ی شکست و پیروزی است که قطعا به امید منتهی می‌شود. همه آثار، در فرم و در محتوا، برچسب و علامتی دارد که امضای نقاش را به رخ می‌کشد و بر قابلیت‌های هنرمندانه او صحه می‌گذارد.

در اغلب آثار درودی، نقاط و مشخصه‌های مشترکی سوسو می‌زند و بیننده‌ی آشنا با هنر او، به راحتی می‌تواند هر جا که اثری از این هنرمند دید، پی به صاحب اثر ببرد.

در این نوشتار سعی می کنم با گزینش چند تابلو از میان انبوه نقاشی‌های این هنرمند، نقبی به درون آنها زده و در رسیدن به لذتی هنردوستانه، خوانندگان عزیز را سهیم کنم.

در بیشتر تابلوها، به خصوص در این چند اثر انتخاب شده، نقاش فضاهای بازی را به تصویر درآورده که هم دارای عمق میدان (پرسپکتیو) هستند و هم واجد محیطی نامحدود، که به جبر در چارچوب بوم نقاشی محدود شده‌اند. این محدودیت قاب با دقت در حاشیه‌ها و مشاهده‌ی تداوم خطوط، بهتر بروز پیدا می‌کند. گویی ایران درودی قادر و آرزومند است به پهنای آسمان و زمین بومی برگزیند و قلمش را بدون ایستادگی و توقف به حرکت درآورده و جهانی را رنگ‌آمیزی کند.

اگرچه هر تابلو از سوژ‌ه‌ای خاص برخوردار است. اما فرم آثار به گونه‌ای نمایان شده که کل جهان هستی همین است و تنها سوژه‌ی قابل تعمق و توجه چیزی است که در مرکز اثر خودنمایی می‌کند.

جالب‌تر آنکه مرکزیت سوژه‌ها در محل تلاقی آسمان و زمین رسم شده و دو ساحت مادی و غیرمادی و به تعبیری متناهی و لایتناهی را به هم متصل کرده است. نقطه کانونی و مرکزی آثار، نوری را از خود ساطع می‌کند که از پس پرده هستی بیرون زده و دو جهان یادشده را می‌شکافد و آشکار می‌گردد.

این نور، با هر موضوع و سوژ‌ه‌ای که باشد، امکان امیدی است که نقاش نه تنها به آن چشم دوخته، بلکه یگانه ملجاء و ماوایی می‌شود که قادر است حتی تا پیش‌زمینه اثر و در نهایت تا ذهن و روح بیننده حرکت کرده و در عمق جان او نفوذ کند.

نگاه مخاطب با فضای نقاشی‌های دوردی، از کل به جزء و سپس از جزء به کل حرکت می‌کند. به خوبی می‌توان ادعا کرد که نقاشی‌های او، ما را در امر همه‌جانبه‌نگری تربیت نموده و آموزش می‌دهد. این ویژگی، به مدد تونالیته‌ی رنگ‌ها و جریان داشتن هر رنگ همانند جویی روان، در بستر بوم حاصل شده است. بنابراین «حرکت» را می‌توان از بارزترین خصوصیات آثار او دانست.


حرکت رنگ‌ها طغیان‌گرند. البته نه آنگونه که آشوبی نامنظم و هیجانی بی‌هدف را القا کند. بلکه شور حرکت در رنگها معطوف به غایتی آرمانی است که گریز و وصال را همزمان در خود نهفته دارد. نقاش نمی‌خواهد، خود و مخاطبش، سکون و مرگ را تجربه کنند. حتی در تابلوی «واپسین گذرگاه»، نور می‌شکافد و متلاشی می‌کند اما نه صرفا برای برهم‌زدنی یاس‌آلود، بلکه برای ترسیم و تدبیر مسیری رهایی‌بخش. زیرا در آثار درودی، پایان محتوم و متکی بر نیستی جایگاهی ندارد. مرگ نیز خود جهانی زنده و حتی قدرتمندتر از زندگی‌های سهمگین و طاقت‌فرساست.

رنگ‌های درودی تلفیقی است از سرد و گرم، و دارای همنشینی است مابین مهر و صلابت. مهرِ جاری در نقاشی‌ها، از رنگ‌های لطیفی مثل سفید، کرم، آبی آسمانی، فیروزه‌ای، نارنجی، طوسی و... ساطع می‌شود، و صلابت از رنگ‌های تند و گرم که هم پویا هستند و هم محرک. هرجا که رنگی بر شدت خود افزوده و کنتراستی را بیشتر از سایرین نمایان می‌سازد، آن اثر سخن می‌گوید. سخنی بلند و رسا به پهنای آسمان و زمین. همانند تابلوی «پایداری».

و هرجا که کنتراست همه رنگها با هماهنگی یکدیگر از نسبتی متوازن برخوردار است، هیچ کلام و صدایی را بهتر از صدای سکوت و اطمینان، منعکس نمی‌سازد. آنچنان لطافتی به عنوان نمونه در تابلوی «این چهره من است، منم ایران» و یا تابلوی «عروسی جاودانه» جاری و ساری است که هر اوج و فرودی ممکن است ناخواسته، شکستی را موجب شود که مقصر را به جهت ایجاد این تقصیر به ملامت و سرزنش وادارد.

سوژه گُل، در بیشتر نقاشی‌های این هنرمند، گل‌هایی هستند برجسته، و توانمندتر از ساقه و برگ. گلهای او در هر سطحی اعم از خشکی و آبی و آسمان، می‌رویند و هرچند حس ظرافت و نرمی و خوب‌رویی را در نقاشی‌ها به خود اختصاص داده است، اما از چنان قدرتی برخوردار است که در سخت‌ین‌ترین شرایط روییده و سرزنده است و بر خرده‌گیران ناامید، وعده‌ی حیات و رویشی زیباگونه می‌دهد. بیشتر گلها در پیش‌زمینه قرار دارند و مستولی بر کلیت اثر هستند. جهان هستی به هر سمت و سویی که می‌خواهد برود و هر تلخی و مرارتی میخواهد به ارمغان آورد، «گل»، که تمثیلی است از زنانگی، جاودانه و نویدبخش خواهد ماند.

ایران درودی، بانوی رنگ و نور، «ماندگاری» در هر شرایطی را، بر روح و جان هنر نقاشی، تثبیت کرده است. در آفرینش‌های او، «امید»، بدون محدوده و مانعی، بُرنده و زیبا به نظر می‌رسد و نویددهنده‌ی عاقبتی اوتوپیایی و آرمانگرایانه است. او در پایان 79 سالگی‌اش، بیش از هر زن و مردی، تجربتی بس غنی به همراه دارد که در هنرش، هنرمندانه، متجلی است. روح او در کلام نه، که در رنگ و نور حاضر است. نگاه ما می‌تواند ردپاهایی را به جستجو بنشیند که از طریق دستان سحرآمیز این زن، بر بوم نقاشی برجای مانده و در بادهای جاری دوران، محو شده‌اند. تیزبینی و دقت در نگاه پرورش یافته‌ی ما، شاید در هر برهه‌ای از زمان، امید و امکان کنار زدن رنگهای‌ لایه به لایه را برای یافتن اثری از احساس و اندیشه‌ی این زن هنرمند، بر سطح بوم‌هایش، فراهم سازد.

English text of this article

.

.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۰۴
شهرام زعفرانلو

تحلیل

نقاشی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

برای ارسال نظر اجباری به ثبت‌نام نیست

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی