نگاهی به برخی از نقاشیهای اتو پینه Otto Piene / 1928 - 2014
این متن در زمان برگزاری نمایشگاه اتو پینه، نقاش آلمانی در فروردین 1394
در موزه هنرهای معاصر تهران نوشته و منتشر شد
در این نوشتار تنها بر ویژگیهای هنری رنگهای به کار رفته در برخی از تابلوهای این هنرمند تکیه کرده و به تبیین و تفسیر آن اکتفا میکنم.
نقش «رنگ» در آثار پینه، از سایر عناصر بصری نمود بیشتر و جلوهگری مضاعفی دارد و حضور متقارن و متباین رنگها در کنار هم نمایش خاصی را موجب شده که تنها در رقابت و یا همیاری رنگها با هم است که امکان بروز و ظهور پیدا میکنند.
«حرکت»
عنصر «حرکت» یکی از خصوصیات اشکال رنگی آثار اتو پینه است. در سری تابلوهایی که گل زنبق با رنگهای گوناگون ترسیم شده، حرکت از پایین قاب تا اواسط به شکلی منظم دیده میشود که با رسیدن به بالای گلبرگها این حرکت شکلی طوفانی و بینظم به خود میگیرد که در حال فوران از مرکز تابلو و نقطه کانونی سوژه است.
در تعداد دیگری از آثار نیز، حرکت دقیقا برعکس آثار مورد اشاره، آفریده شده است: خطی و یا شکلی از رنگ از مرکز قاب به پایین در حال فرو ریختن است.
در آثار دیگری نیز جهت حرکت، به سمت و سوی نگاه بیننده وابسته است که نگاه مخاطب از کدام قسمت قاب آغاز میشود و به کدام قسمت منتهی میگردد. این یعنی مشارکت نگاه مخاطب در آفرینش حس حرکت در اثر.
شکل حرکت در آثار به دلیل حضور رنگهای گرم و تند و نوع قلمزنی هنرمند برای شکلدهی به آن، بدون خطوط محصورساز و محدودکننده، دو حس ذوب شدگی رنگها و یا شعلهور شدنشان را القا میکند. جهانی از حرارت که یا منشاء آن در اثر به عنوان گوئی از آتش نمایان است و یا از نظرها پنهان نگاه داشته میشود.
«نور»
عنصر دیگر که در شکلبخشی رنگها و یا شکلگیری از رنگها، به خوبی نمایان است، عنصر «نور» است. آثار پینه برای نشان دادن ساختار به رنگ اتکا دارند. بنابراین توجه مخاطب به نور و اتمسفر موجود در تابلو جلب میشود.
وقتی در مواجهه با منابع متعدد نور در زندگی مدرن، چشمانمان را میبندیم، در سیاهی حاکم بر پشت پلکهایمان نقاط متنوعی از نورهای رنگی را مشاهده میکنیم که به شکلی در آثار پینه بازنمایی شدهاند. اشکال و احجام رنگی در آثار وی در نخستین نگاه توجهمان را به خود جلب میکنند و چشممان را مابین رنگهای گوناگون به حرکت درمیآورند.
گویی هنرمند میخواهد بر تخیلات و رویاهای ناشی از رویدادهای زندگی روزمره، تکیه کرده و با مخاطب همنوا و همحس و حال شود که به خوبی او را درک میکند و قادر است بر ضمیر نامکشوف او تجسمی عینی و قابل رویت بخشد.
در آثاری که از دایرهای از رنگها در مرکز تابلو استفاده شده است، چنین تجسمی نمایان است. به جرات میتوان گفت که هنرمند سعی کرده تا تجربهی همه احساسهای رنگی و نوری خیالانگیز را از سرگذرانده و رضایت احساسی هر مخاطبی را برآورده سازد.
جسارت در بکارگیری همه رنگها به ویژه در آثاری با شکلی واحد اما با رنگهایی متنوع، همانند سری زنبق و یا سری رنگینکمان؛ نشان از استادی و تجربهی دیرین هنرمند دارد که بدون ملاحظه و نگرانی دست به خلق آثار زده و در هر اثرش تنها با جابجایی رنگها، آفرینندگی متفاوتی را به ارمغان آورده است.
«تقدم و تاخر رنگها»
«تقدم و تاخر رنگها» از دیگر ویژگیهای آثار پینه به شمار میرود. رنگهای گرم تمایل به پیش آمدن دارند و رنگهای سرد عقبتر باقی میمانند و دور میشوند. گاهی حس میکنیم رنگهای گرم به ما هجوم میآورند و گاهی میخواهند جلب توجه کنند و یا ما را در آغوش کشند. این احساسها متناسب با شدت و توان رنگها، زنندهتر و موثرتر منتقل میشوند. هنرمند با کنار هم قرار دادن رنگهای مکمل باعث افزایش شدت رنگها شده است.
در آثاری که دارای شکلی دایرهوار هستند و رنگ غالب، رنگ گرم است به تدریج که به مرکز آن حرکت میکنیم از غلظت رنگ کاسته میشود و حتی به رنگ دیگری که از طول موج کمتری برخوردار است میرسیم. اینگونه است که تصویر در مرکز دایره عمق پیدا میکند و با حسی فضایی و بیانتها، ما را به درون خود میکشد.
در برخی از آثار عدم ترکیب رنگها و شکل کولاژگونهی آنها، جدایی آشکاری مابینشان ایجاد کرده که با وجود رنگهای سرد و گرم در کنار یکدیگر، حس قرار گرفتن رنگهای سرد در پسزمینه و رنگهای گرم در پیشزمینه، باعث تجسم فاصله شده است. این کار به مدد بکارگیری تکنیک پرسپکتیو فضایی که از ابتکارات لئوناردو داوینچی است، بوجود آمده است.
تجسم فاصله میان رنگهای در هم تنیده که دارای طیفهای رنگی نزدیک به هم هستند و با مهارت از رنگی به رنگ دیگر به آرامی تغییر مییابند، کمتر مشاهده و احساس میشود. اما در اینگونه آثار عمق میدانی بدون انقطاع شکل میگیرد که گویی رنگها با همیاری یکدیگر موجبات آن را فراهم ساختهاند.
رنگ سفید پیرامونی که در بیشتر آثار سطح بوم را پر کرده و سوژهها را در خود احاطه نموده است، در پسزمینه خودنمایی میکند و بیننده را به توجه هرچه بیشتر به بازی سایر رنگهای دعوت مینماید.
در سری تابلوهای رنگینکمان، رنگها بر سوژهها هم تقدم دارند. نگاه ما لاجرم باید از فیلتر رنگهای منتخب عبور کند تا به سوژهها معانی و مفاهیم جدیدی را الحاق کرده و مجدداً با عبور از رنگ در ذهن و جانمان نشیند. این یعنی آشناییزدایی مدرن مبتنی بر احساسی که از رنگ برمیآید و بر اشیاء و محیط مستولی میشود.
«رنگ و عواطف»
اتو پینه، رنگها را به فراخور قابلیتهایشان در خلق حال و هواهایی خاص و حتی نشان دادن مفاهیم به شکلی نمادین و بیان عواطفی مشخص، سازماندهی کرده است. تمامی خصوصیاتی که در بالا تبیین شد، در خدمت چنین اهدافی مورد استفاده قرار گرفتهاند.
احساس اتمسفرهایی لایتناهی و بیسرانجام، به ویژه در تابلوهایی که دارای اشکال دایرهوار و یا کروی هستند بهتر منتقل شده است.
تلخی و زمختی و حتی سختی سنگوارهمانند آثاری که با استفاده از رنگهای تیره و سوخته آفریده شدهاند، به روشنی نمایان است و بر ذائقه مخاطب مینشیند.
دردمندی و فروپاشی رنگهای طغیانگر و هیجانزده، در آثاری که هیچ شکل و انسجامی را برنمیتابند، محسوس است. این آثار نگرانیها و ناامیدیهای فروخفته را بیدار کرده و باعث آزادسازی و در نهایت آرامش مخاطب میشوند.
در مجموع آثار اتو پینه، هم دارای انذار است و هم بشارت. پینه بیانگری جسورانه را به نمایش میگذارد و درونیات بشری، در جهان مدرن را به نورهایی سرشار از متنوعترین رنگها، رهنمون میسازد. گاهی این امکانات ما را به هراس میاندازد و گاهی نویددهنده هستند. او صادق است و بیپیرایه، و همین خصلت، برقراری حسی بیننده با آثار را، بدون نیاز به دخالت منطق و حسابگری، سهل و آسان میکند.