مختصری در باب نظریهی آشناییزدایی در هنر
"چشمه" - اثر مارسل دوشان
(نمونهای از آشناییزدایی)
آشناییزدایی، (Defamiliarization) مفهومی منبعث از نظریات نقد ادبی و هنری است که نخستین بار توسط ویکتور اشلوفسکی در 1919م. در رساله «هنر همچو شگرد» مطرح شد.
به زبانی ساده، آشناییزدایی سعی در انتقال حس، توسط آثار هنری و ادبی دارد اما نه آنگونه که شناخته شده هستند بلکه آنگونه که احساس میشوند. در اثر هنری و یا ادبی روند ادراک به گونهای تعبیه شده که حس و ادراکی متفاوت عرضه میکند که در زندگی طبیعی بسیار معمول و عادی به نظر میرسد.
به تعبیری آشناییزدایی، درصدد زدودن عادات ماست در برابر چیزهایی که میبینیم و از کنارشان با کمترین حساسیت عبور میکنیم.
خانه سفید در شب - 1890 (White House at Night)
اثر ونسان ون گوگ - (6 هفته قبل از مرگ نقاش)
این شگرد قادر است در مخاطب درک و دریافت جدیدی از جهان پیرامون ایجاد کند که تاکنون تجربه نشده است. وقتی هنرمندی از یک منظره طبیعی تابلویی را ترسیم میکند، از زبان و عناصر بصری بهره میبرد که خود مانعی است برای سادهانگاری و سطحی دیدن و نگاهی گذرا. این آشناییزدایی در سطح زبان است.
نقاش با ارائهای متفاوت از منظره طبیعی، با همان ابزارها و شگردهای هنر نقاشی، مفهوم نوینی را از جهان واقعی عرضه میدارد که یا متفاوتتر از مفهوم واقعی است و یا در تضاد با آن. به این سطح از آشناییزدایی، تغییر و یا تبدیل در مفاهیم گفته میشود.
هنر قادر است قراردادهای معمول و تثبیت شده را تغییر دهد و معیارهای جدیدی بیافریند. در نقاشی، هنرمند با نوآفرینی و ابداع سبک (عام یا خاصی) که تجربه نشده است، آثاری تولید میکند که خود واجد اسلوب و اصولی است مبدعانه، و متضمن ایجاد احساس و درکی بکر که پیش از آن هیچگاه نسبت به آن شناختی وجود نداشته است. چنین آشناییزدایی در شکل و سبک هنری به وقوع میپیوندد.
ستایش کودک Adoration of the Child) 1620)
اثر: جرارد ون هونتورست (1592 - 1656) نقاش عصر طلایی هلند
و البته انتخاب نقاشی ها هم کمی بیننده رو دچار عذاب میکنه از آن رو که نمیتونه یکی از این زیبایی ها رو برای خودش داشته باشه :(