هنرِهنر - ArtArt.ir

نقدها، تحلیل‌ها و یادداشت‌های شهرام زعفرانلو درباره فرهنگ و هنر

هنرِهنر - ArtArt.ir

نقدها، تحلیل‌ها و یادداشت‌های شهرام زعفرانلو درباره فرهنگ و هنر

هنرِهنر - ArtArt.ir

نام اثر:
مرد متحیر - پرتره نقاش - 1843
The Desperate Man - Self-portrait
نقاش: گوستاو کوربه - 1819-1877
اندازه: 45 × 54 سانتیمتر
مواد: رنگ روغن روی بوم
محل نگهداری: مجموعه شخصی

نویسندگان

داستان فیلم:

فیلیپ و براندون، دوستشان دیوید را با طنابی خفه می‌کنند و او را در صندوق آپارتمانشان می‌گذارند. همزمان مهمانی ترتیب داده‌اند که پدر و مادر مقتول، نامزد وی جانت و معلم سابق‌شان روپرت دعوت شده‌اند. آنها صندوقی را که دیوید در آن قرار دارد، به عنوان میز غذاخوری تزئین کرده و با افتخار از مهمانان بر روی آن پذیرایی می‌کنند. هر آن ممکن است ماجرای قتل افشا شده و دست قاتلین رو شود.

در پایان مهمانی روپرت قبل از رفتن جعبه‌ی سیگارش را جا می‌گذارد و فرصتی می‌یابد تا دوباره به آپارتمان بازگردد. در گفتگو میان آنها بالاخره روپرت به ماجرا پی‌برده و با شلیک گلوله از پنجره به بیرون پلیس را مطلع می‌نماید.

نقد فیلم:

قصه‌گویی کلاسیک در سینما، شکل رایج و مورد تایید مخاطب است. تا مدتهای مدیدی از تاریخ سینما شاهد داستان‌گویی سنتی به عنوان شکل مسلط هستیم. این موضوعی است که در تاریخ سینمای ایران اگرچه به اندازه‌ی کافی از آن الگوبرداری شده اما به دلیل عدم ارتباط مستمر و تنگاتنگ میان سینما و ادبیات و ناتوانی اغلب فیلمنامه‌نویسان و فیلم‌سازان در رعایت قواعد روایت‌های کلاسیک در کنار سایر فنون فیلمسازی، جذابیت‌های دلنشین و مطلوب مخاطب حاصل نمی‌شود.

هیچکاک (1899-1980) کارگردان فقید انگلیسی، همزمان با تبحر در تکنیک‌های سینمایی، با ارائه‌ی روایاتی ساده و پیش‌پاافتاده آثار به غایت ماندگار و درس‌آموزی آفریده است. به همین دلیل مایل بود تا خواسته‌های طیف وسیعی از مخاطبان سینما را در آثارش برآورده سازد.

تمام فیلم در هشت برداشت فیلمبرداری شده است. چون اندازه‌ی فیلمهای داخل دوربین ده دقیقه‌ای بود، کارگردان ترتیبی داد تا در پایان هر ده دقیقه، یک شخصیت از جلوی دوربین رد شود و در مدت کوتاهی که تصویر سیاه می‌شود دوربین دیگری ادامه فیلمبرداری را از تصویر سیاه قبلی با نمای نزدیک، ادامه دهد.

هرچند همگان بر خوب بودن فیلم واقف بودند، اما با تمهید فوق عده‌ای تصور کردند هیچکاک در پی نفی تدوین است. هیچکاک در پی نفی تدوین نبود بلکه مانند همیشه در جستجوی تجربه‌ای مبتکرانه بود.

فضای بسته، لوکیشن یکنواخت، بازیگران محدود و نبود تدوین رایج؛ مسئولیت اصلی فیلم را در جذب تماشاگر، بر چهره‌ها، کنش متقابل شخصیتها و از همه مهمتر گفتگوها می‌گذارد. گفتگوهایی که به هیچ وجه زاید و بی‌ربط و خارج از ارکستر دیالوگ‌های بازیگران نواخته نمی‌شود. گفتگوها به پیش‌برد داستان و افزایش اطلاعات ما از ابتدا تا انتهای فیلم کمک می‌کنند.

تعداد بسیاری از فیلم‌های هیچکاک از جمله طناب، مبتنی بر فن نمایش صحنه است. فیلمی که به لحاظ روایت و ابعاد تکنیکی منحصر به فرد است. او نمایش صحنه‌ای را بر اساس زمان واقعی داستان اجرا می‌کند. در واقع کنش داستان از لحظه‌ی آغاز تا پایان به طور پیوسته در صحنه ادامه می‌یابد.

در طناب به جای قهرمان زن، جوانی منفعل (فلیپ) و همیشه نگران و مضطرب را داریم که در میان دوست شیطان‌صفت و جذاب (براندون) و معلمش (روپرت) سرگردان است. معلمی که حاضر نیست در جنایت آنها تحقق آموزه‌های خود را بازشناسد.

براندون با خودبزرگ‌بینی که گرفتار آن است، به خود حق می دهد انسانهای پست‌تر را زاید دانسته و سربه‌نیست کند. او چنان اعتماد‌به‌نفسی را بروز می‌دهد که حتی برتری و سرپرستی خود را نسبت به دستیارش فلیپ به نمایش می‌گذارد.

براندون عاشق قرار گرفتن در موقعیت‌های سخت و خطرناک است تا از آنها با پیروزی بیرون بیاید و هوش شگفت او کشف شود و مورد تحسین قرار گیرد. مبارزه‌ی میان توانمندی‌های معلمش روپرت و او در اواخر فیلم قابل توجه است. روپرت سعی می‌کند تا خطایی پنهان شده را آشکار سازد، غافل از اینکه خطای صورت گرفته از بدفهمی شاگردانش از فرضیه‌های اوست که پیش از این در خصوص "انسان برتر" ابراز کرده‌ بود.

رفتارهای ناشیانه فلیپ و بریدن دستش با گیلاس مشروب، دلهره‌ی ما را از افشای راز افزایش می‌دهد.

از چالش‌های مهم میان تماشاگر و فیلم، مشارکت دادن تماشاگر در بازی درون فیلم است. تماشاگر که همیشه به طور انتزاعی حساب نیک و بد را از هم جدا می‌کند و خود را مدافع نیکی می‌داند و متنفر از بدی است؛ بی‌آنکه متوجه باشد در احساس درونی خود شریک جرم شخصیت منفی فیلم می‌شود.

وقتی نگران فاش شدن ماجرای قتل انجام شده هستیم می‌بینیم که مرز میان نیک و بد در درون‌مان می‌شکند و همذات‌پنداری با شخصیت‌های قاتل ما را با بدی پنهان درون روبرو می‌سازد. در صحنه‌ای که می ترسیم کدبانو برای گذاشتن کتابها، درِ صندوق را باز کند و با جسد روبرو شود و قاتلین گرفتار شوند، هیچکاک با شیطنت تمام حضور بدی را در درونمان به رخ می‌کشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۹
شهرام زعفرانلو

سینما

نقد فیلم

نظرات  (۱)

سلام و سال نو مبارک استاد
مطالب سایت و کانال بسیار مفید هستند. خسته نباشید میگم به شما
استاد برای درک بهتر پیام فضای تصاویر(نقاشی یا صحنه هایی از فیلم ها) مثل ترس یا غم یا ... چه منابع دیگری رو پیشنهاد میدهید؟

یه نکته هم در مرود فیلم طناب:
 
"در پایان مهمانی روپرت قبل از رفتن جعبه‌ سیگارش را جا می‌گذارد"

روپرت جعبه سیگارش رو جا نمیذاره. بلکه همراه خودشه اما به بهانه جا گذاشتن جعبه سیگارش برمیگرده به اپارتمان و با زیرکی جعبه سیگار رو پشت کتاب های روی میز قرار میده و بعد میگه پیداشت کردم اینجاست!
پاسخ:
سلام
1. کتاب مبانی هنر (در نظریه و عمل) - انتشارات سمت برای درک بهتر پیام فضای تصاویر کتاب ارزشمندی است.
2. از تذکر شما سپاسگزارم

ارسال نظر

برای ارسال نظر اجباری به ثبت‌نام نیست

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی