هنرِهنر - ArtArt.ir

نقدها، تحلیل‌ها و یادداشت‌های شهرام زعفرانلو درباره فرهنگ و هنر

هنرِهنر - ArtArt.ir

نقدها، تحلیل‌ها و یادداشت‌های شهرام زعفرانلو درباره فرهنگ و هنر

هنرِهنر - ArtArt.ir

نام اثر:
مرد متحیر - پرتره نقاش - 1843
The Desperate Man - Self-portrait
نقاش: گوستاو کوربه - 1819-1877
اندازه: 45 × 54 سانتیمتر
مواد: رنگ روغن روی بوم
محل نگهداری: مجموعه شخصی

نویسندگان

یادداشتی بر فیلم شیار ١٤٣ – نرگس آبیار - ١٣٩٣

دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۰۹ ب.ظ

(بازنشر از روزنامه اعتماد مورخ 27 آبان 93)

لینک مطلب در خبرآنلاین

اگر کمی از حاشیه ها و قدردانی های روزمره فاصله بگیریم و به فیلم به عنوان یک اثر سینمایی نگاه کنیم، هم می توان به محسنات و ویژگی های مثبت فیلم منصفانه نگریست و هم با نقدی دوستانه راه را برای ساخت فیلم های آینده نرگس آبیار روشن‌تر کرد.


پرداختن به موضوعات دفاع مقدس هنوز هم سهل و ممتنع می‌نماید. عبور از کلیشه‌ها و ورود به جهانی موشکافانه و حتی منتقدانه در زمینه جنگ، کاری است زمان بر و نیازمند نگرشی است بس بلند نظرانه و آینده نگر. اما هنوز در اول راهیم. هنوز در تلاطم نگاه های تردیدآمیز و شعارزده دست و پا می زنیم تا به سواحل روشنگری راهی یافته و بر شن های آن چنگ اندازیم.



شیار ١٤٣ در این مسیر با بضاعتی در خور سعی می کند از فضاهای مرسوم فاصله بگیرد. مادری که دل در گرو تنها پسر و همراه زندگی اش دارد، ناباورانه او را گم می کند و سال ها در انتظار یونس خویش، صبوری طاقت فرسایی را تجربه می کند.


شخصیت الفت، به مدد بازی مریلازارعی که با تمام توان خود هرآنچه دارد را به نمایش می‌گذارد، بار اصلی داستان را بر دوش می کشد و قصه یی سرراست و بدون حواشی زاید و بی ربط را برای مخاطب تعریف می کند. او زنی پرکار و بانشاط است که از زندگی، جز به ثمر رساندن میوه زندگی اش یعنی یونس، آرزوی دیگری ندارد. اما وقوع جنگ این میل و آرزو را از او سلب کرده و رنج و محنتی درازمدت را بر او تحمیل می‌کند.


او زنی است که حتی در بدترین لحظات زندگی دست از کار و کوشش مداوم خود برنمی دارد. او نمادی می شود از سماجت و پافشاری بر زندگی در کنار همه سختی ها و دردهای آن.


نحوه صبوری و به انجام رساندن این مسیر توسط الفت دغدغه فیلمساز است. آبیار بدون آنکه به تفکرات و نگرش های معمول در برخی فیلمسازان زن سینمای ایران مبتلا شود، الفت و سایر زنان فیلم را در تقابل و حتی رقابت با مردان قرار نمی‌دهد. درست است که زن ها در طول فیلم جز کار کردن و غصه خوردن برای از دست دادن های خویش، کار دیگری ندارند، اما بازنمایی زندگی روستایی، ظرفیت آن را داشت که فیلمساز با نیم نگاهی به فلاکت بار بودن زندگی زنان روستا، به شکلی به محیط تلخ روابط میان زنان و مردان، درغلتد و فیلمی بسازد که مشکلات زن و مرد در کنار درد انتظار الفت، مصیبت نامه یی را قرائت کند که از اغلب فیلمسازان تازه به دوران رسیده انتظار می رود.



اما مردان شاخص فیلم هیچ وقت در مقابل زنان قد علم نمی کنند و آنها را در برابر خواسته های شان ذلیل نمی سازند. اگر کاری می کنند که باب میل زنان نیست، اما حاوی مهر و عطوفتی است باورپذیر.


مرد و زن به طور یکسان دردمندند و در برابر عاملی به نام جنگ بدون زواید سیاسی و اقتصادی آن، روزگار می گذرانند. لذا فیلم نه در بطن و نه آشکارا، در تقبیح یا در تقدیر از جنگ نیست. فیلم به چیزی می پردازد که کمتر در ژانر جنگی سینمای ایران مورد توجه قرار گرفته است. اگر لحظاتی هم شخصیت ها در کردار و گفتار به شعارزدگی دچار می شوند، می توان آن را معلول تبلیغات مرسوم زمان هر جنگی دانست که بازنمودی از آن شرایط تحمیلی به حساب می آید.


انتخاب لوکیشن فیلم که روستایی است در کنار معدنی بزرگ با محیط و تجهیزاتی غول آسا، دلالتمند است. وسعت فضای معدن با رنگ و چشم اندازی نو و دستگاه های صنعتی سهمگین، که مسخر جثه های کوچک انسانی است: در کنار روح عظیم و وسعت قلبی الفت، تباینی را به نمایش می گذارد که ناخودآگاه، عظمت صبوری او را در برابر جهانی از آهن و خاک عرضه می دارد. او نیز در جنگ است، جنگی که پایانی ندارد.



فیلمساز می توانست به جای این معدن تنها به محیط روستا اکتفا کند و خود را گرفتار چنان محیطی نکند، اما جسارت او نشان از توانایی اش در نوآفرینی های آتی دارد. کاش به لحاظ بصری بیشترین بهره را از لوکیشن اشاره شده می برد و بر وجوه تصویری اثرش بیش از اینها می افزود. صرف زمان و مهارت در گرفتن نماهایی از طبیعت و انسان می توانست بر نزدیکی فرم به فرمی ناتورالیستی کمک کند.


رنگ قالب بر محیط نیز، طیفی از رنگ های سرد و بی روح است. درختان و مزارع آنچنان سبز و دل انگیز نیستند و رنگ البسه و محیط خانه ها نیز چشم نواز و جذاب نمی نماید. گویی همه چیز در رنگ و جلوه گری نباید از محیط معدن پیشی بگیرند. زیرا جهان الفت، جهانی است در مقابله با طبیعت زندگی و غلبه بر آن.


چنگ اندازی به باورهای عمومی برای القای یک نشانه، آن هم در گونه سینمایی به غایت شعارزده جنگی، شاید از نقاط ضعف اثر به شمار آید. اما به جز مواجهه مادر با یونس در دقایق پایانی و گفت وگوی میان آنها که به خیال و خواب می مانست: گیراتر و باورپذیرتر بود اگر خواب دیدن شاهرخ و گرفتن نشانی از یونس، به تناسب روحیه شاهرخ، جای خود را به اتفاقی در میدان مین می داد که او را با نشانه های مادی به استخوان های یونس می رساند. چنین گِرادادنی لزوما خروج از معنویت و روحانیت حاکم بر اثر نیست. زیرا چنانچه تقدیرگرایانه هم به موضوع بنگریم، پیدا شدن یونس در خاک، آن هم به دست سربازی بی ادعا که به مدد محیط تفحص بدن های گم شده، حال خوبی یافته بود، خود دلالتی است معناگرا.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۱۶
شهرام زعفرانلو

تحلیل

سینما

نقد

نقد فیلم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

برای ارسال نظر اجباری به ثبت‌نام نیست

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی