هنرِهنر - ArtArt.ir

نقدها، تحلیل‌ها و یادداشت‌های شهرام زعفرانلو درباره فرهنگ و هنر

هنرِهنر - ArtArt.ir

نقدها، تحلیل‌ها و یادداشت‌های شهرام زعفرانلو درباره فرهنگ و هنر

هنرِهنر - ArtArt.ir

نام اثر:
مرد متحیر - پرتره نقاش - 1843
The Desperate Man - Self-portrait
نقاش: گوستاو کوربه - 1819-1877
اندازه: 45 × 54 سانتیمتر
مواد: رنگ روغن روی بوم
محل نگهداری: مجموعه شخصی

نویسندگان


در این متن اثری انتخاب شده متعلق به نقاش جوانی از جمهوری چک. کسی که کشورش همانند سایر کشورهای اروپای شرقی به واسطه‌ی توسعه سیاسی شوروی سابق و اندیشه‌‌های مارکسیستی، از فضای خاص سیاسی حاکم بر آن کشورها متاثر بوده است.


نقاش
 
"دانیل پیتین" در 1977 در پراگ متولد شد. وی تحصیلاتش را در آکادمی هنرهای زیبای پراگ مابین سالهای 1944 تا 2001 به انجام رساند. در سال 2007 برنده جایزه‌ی ماتونی به خاطر بهترین اثر نوین هنرمند در بینال پراگ شد.
او نقاش جوان و با استعدادی است که آثارش ملهم از زیبایی شناسی آثار سینمایی، تئاتر و عکاسی است. صحنه‌های مختلف فیلم‌های سینمایی در انتخاب فرم و موضوع نقاشی‌هایش نقش مهمی دارند.
"فیلم برای من در حکم منبع عظیم خاطرات انسان قرن بیستم است. به وسیله‌ی فیلم می‌توان لحظه را به دست آورد، آن را متوقف کرد و خاطره‌ی تجربیات پنهان و خفته را بیدار ساخت." (1)
زمان و حوادث گذشته‌ی زندگی پیتین، که در محیطی با تغییرات اساسی و تاثیرگذار بزرگ شد، با گذر از فیلترهای ذهنی خودآگاه و ناخودآگاه نقاش و احساسات پرشور جوانی او، بر بوم نقاشی نقش بسته است.
"مجموعه کار اخیر من بر نوعی کنکاش در گذشته متمرکز شده است. من سعی کردم تجربیات گم‌شده را دوباره بیرون بکشم... من در دوره‌ی سلطه کمونیسم متولد شدم و در یک رژیم سرمایه‌داری رشد کردم. اما مدت کوتاهی است که دریافته‌ام من تنها قربانی این شرایط فراموش‌شدگی نیستم." (2)


 
تحلیل اثر
 
داستان این نقاشی داستان مردانی است که با لباسهایی رسمی در مکانی خلوت و بدون رهگذر در کنار دیوارها، فرو رفته در اندیشه و رکودند.
مردی در پیش‌زمینه و مقابل بیننده با نیمرخی جدی که دست چپش به کمر است را می‌توان به عنوان سوژه‌ی اصلی در نظر گرفت، زیرا نقاش جزییات بیشتری از او ترسیم کرده است. او به ظاهر فعال می‌نماید و در اندیشه‌ی آن چیزی است که بر ما آشکار نیست. مرد دوم که در چند قدمی  مرد اول و در پس‌زمینه قرار دارد، پشت به مخاطب است و او نیز فرو رفته در فکر و در رکود.
فیگور و اندام خشک مرد مقابل و چهره‌ی سرد و یخ او با لباس کارآگاهان چند دهه پیش، ما را به زمان و مکانی ارجاع می‌دهد که اینان حاکمان اصلی خیابان‌ها و محلات بوده‌اند. دست به کمر بودنش در عین آنکه ژستی است فعالانه؛ اما چهره‌ی سخت و غیرفعالش، نبود چیزی و یا کسی که برای او و همکارش اغناکننده باشد را، نشان می‌دهد.
سکوت و انجماد در فضا موج می‌زند. این عدم تحرک به مدد معماری شهری و رنگهای سرد و بی‌روحی است که خالی از هرگونه هیجان و تحرک می‌باشد. دیوار اصلی، تنها با یک پنجره و آمیخته با قطعه رنگهایی تیره، احساسات نامطلوبی را ایجاد می‌کند. معماری موجود در نقاشی، سد و حصاری است که هم دو شخصیت درون قاب (دو کارآگاه) را محصور و زندانی ساخته و هم امکان حضور و عبور سایرین را ناممکن می‌‌کند.


تضاد معماری رسمی در کنار معماری عمومی را اینگونه می‌توان توصیف کرد: ساختمان اصلی و مورد نظر نقاش و کارآگاهان، همانی است که کارآگاه دوم در کنار آن ایستاده و اندام و سایه‌اش بر دیوار، همرنگ با رنگهای غالب دیوارهاست. دیوارهایی که تنها با چند خط و رنگ‌آمیزی افقی؛ کهنگی و فرسودگی ساختمان را در برابر بنای پس‌زمینه و نرده‌های مقابل آن به خوبی متمایز می‌کند. ساختمان پس‌زمینه بنایی است با خطوطی منظم‌تر و دارای رسمیتی بیشتر که گویی متعلق به محل کار این دو کارآگاه و یا مرکزی دولتی است. طرفه آنکه داخل پنجره‌ی آن برعکس ساختمان مقابل با رنگی تیره پوشیده شده است.
حضور مرموز این دو، چه چیزی را در ساحت عمومی به جستجوست که امکان عبور حتی پرنده‌ای را متصور نمی‌سازد!
مرموز بودن کنش کارآگاهان در عین تظاهر آنها به استیلای بر محیط، در رفتار کارآگاه پس‌زمینه نوعی یاس و نومیدی و به بند‌بست رسیدن را بیانگر است و در آن دیگری، سردرگمی و عدم تحرک فکری و ذهنی را به شکلی نامحسوس و ناملموس القا می‌نماید.
کارآگاه در پس‌زمینه همزاد همان کارآگاه مقابل تصویر است که فیگور واقعی او را متجلی ساخته. به عبارتی این هر دو مرد یکی است. نمادی از عوامل رعب و ناامیدی، که قربانیان نخست آن خودشان هستند.
 جالب‌تر آنکه زمختی و سنگوارگی این کارآگاه، با چشمانی پر شده از سیاهی، او را به عنوان پیکره‌ای فسیل شده و منفعل مثل اسطوره‌های ناکارآمد گذشته، کاملاً شکننده و از بین رفتنی می‌نماید.
سردی و محو شدگی کل تصویر، که در اغلب آثار این نقاش جوان دیده می‌شود، ذهن و احساس بیننده را در میان دو دنیای واقعی و رویایی به چالش می‌کشد. واقعیتی که هم برای نقاش و هم مخاطبین بومی او، اکنون به صورت خاطره‌ا‌ی رویاگونه و غیر قابل تحمل، باقی مانده است.
نقاش با مهارت و سبک منحصر به فرد خود که متاثر از سایر هنرهاست، اثری را خلق کرده که با کمترین سوژه‌ها، پیچیده‌ترین مفاهیم را به شکلی غیرمستقیم، بازتولید می‌کند. او با این اثر بر لبه‌ی تیغی از سیاست‌زدگی محیط پیرامون و هنرآفرینی رمزگونه‌ی خود، در حرکت است. و چه زیبا خود را از درغلتیدن در فضاهای روزمره می‌رهاند.
زیبایی اثر در آن است که سادگی و ایجاز آن، هر مخاطبی را به جستجو و پرسشی درونی وا می‌دارد تا رازهای خلق آن را دریابد. در شمولیت این اثر و عدم وابستگی جغرافیای آن همین بس که قادر است ذهن هر مخاطبی در هر جامعه‌ای را به سمت انطباق شرایط خود با وضعیت مورد وصف این نقاشی سوق ‌دهد.

.
•    (1) و (2): مقاله "شواهدی از خاطرات گم‌شده" - گردآوری و ترجمه مهدیه کُرد - نشریه حرفه هنرمند - شماره 29 - تابستان 1388

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۳
شهرام زعفرانلو

painting

painting_analysis

تحلیل

نقاشی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

برای ارسال نظر اجباری به ثبت‌نام نیست

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی