هنرِهنر - ArtArt.ir

نقدها، تحلیل‌ها و یادداشت‌های شهرام زعفرانلو درباره فرهنگ و هنر

هنرِهنر - ArtArt.ir

نقدها، تحلیل‌ها و یادداشت‌های شهرام زعفرانلو درباره فرهنگ و هنر

هنرِهنر - ArtArt.ir

نام اثر:
مرد متحیر - پرتره نقاش - 1843
The Desperate Man - Self-portrait
نقاش: گوستاو کوربه - 1819-1877
اندازه: 45 × 54 سانتیمتر
مواد: رنگ روغن روی بوم
محل نگهداری: مجموعه شخصی

نویسندگان

  • جابجایی اهل قلم در مطبوعات و حتی جابجایی یک مطبوعه به جای مطبوعه‌ای دیگر، از حوادث رایج و معمول 15 سال گذشته است که هیچ‌گاه تعجب اصحاب مطالعه و فرهنگ را برنیانگیخته و همگان را به پذیرش روالی مرسوم دعوت کرده است. تا جایی که هرگاه نشریه‌ای که متوسط است به لحاظ محتوا را به دست می‌گیریم، امید و اطمینان نداریم که روزگاری شماره‌های دیگر آن را تورق کنیم. جالب آنکه، چنانچه تیغ ممیزی رسمی از مواجهه با اینگونه مکتوبات نوین کُند شده باشد، متولیان این عرصه بر شیوه‌ی عادت شده خود به پرش و برشهایی اینگونه دست خواهند زد.
  • در رقابت میان جریان‌های فرهنگی یک جامعه، مولدین محصولات فرهنگی و جامعه‌ی روشنفکری به تناسب رقبا و به وزن و قیمت رقیب، قدر و اندازه می‌یابد. هرچه حریف قدرتر باشد، لاجرم برای حفظ تعادل بازار رقابت طرف مقابل نیز درصدد تقویت خود برخواهد آمد. در غیر اینصورت یکی از طرفین میدان را به نفع دیگری خالی می‌کند و توازن به شکلی دیگری و بر محملی متفاوت نمایان می‌شود. به قولی معروف، دوام و حضور ما در کنار یکدیگر، به مدد هم‌نوایی، هم‌شکلی و هم‌ترازی است که مابین‌مان وجود دارد، وگرنه گسست و از هم‌پاشیدگی را به تجربه خواهیم نشست.
  • روشنفکر مستقل در کنار روشنفکر دولتی همانقدر رشد و بالندگی دارد که دانشگاه آزاد در برابر دانشگاه دولتی. گویی سقف پرواز یکی با ستونهای خیمه‌ی دیگری تعریف شده است. جنس بالهایمان از همان پرهایی ساخته شده که بالهای رقبا را با آن پرداخته‌اند.
  • رفتار و کنش عکس‌العملی و انتخاب شیوه‌های منفعلانه، جامعه فرهیخته و روشنفکری را به موجودی نیمه‌جان بدل کرده که حیاتش نه آنکه به رفتار فعالانه و کنش‌مند رقیب، خرده‌جانی بگیرد و تکانی بخورد، بلکه به عکس‌العملهای رقیب در برابر خود وابسته است. گویی که گروهی با ضربه و جنبشی و ص‍َرفِ تمامی توان و توشه‌ی خود طرف مقابل را می‌جنباند و آن جنباندن به همان شکل نقطه مقابل را.

این چرخه، کنش‌های فعالانه و پویا را بدون چشم و هم‌چشمی‌ها و با رویکرد اعتلای فرهنگی جامعه، سلب کرده و تولید اندیشه و فرهنگ را از سطوح چالش‌برانگیز علمی و تحقیقی، به روابط کوچه‌بازاری تنزل بخشیده است.

دیری است که کسی هنر خود را مستقل از جارو جنجال‌های خیابانی و هوچی‌گریهای رسانه‌ای به چرخه تولید و بازتولید نمی‌گذارد. تعریف "خودِ" خودمان، با نگاه به "خودِ" دیگری، آفت جان روشنفکری و صنعتگری عرصه فرهنگ و هنر است و چیزی از درون نمی‌جوشد و جانمایه‌ای تازه به کالبد پوسیده نمی‌زند.

  • در مجاورت این بلیه، فن ترجمه و تالیف به معنای مونتاژ و سرهم‌بندی کردن، کارگاه کوچک و خاک گرفته‌ی زایش فکر ایرانی را بلعیده و با ساخت آسمان خراشهایی از جنسی دیگر امکان تدبر و تفرج را در آسمان بالای سرمان از بین برده است. خورشید مشرقی و ایرانی را در پس این ابرها کور کرده و ما را وامدار پروژکتورهای تصنعی و مونتاژ شده‌ ساخته و دیر نیست زمانی که مردمک چشمانمان به نور آثار به جا مانده از گذشته آلرژی پیدا کند و آب از منافذمان جاری شود.
  • از نشانه‌های ناموزون بودن و اعوجاج در داشته‌های فکری، همین بس که هیچ‌گاه تحمل طی طریق کلاسیک را در آموختن و اندوختن نداشته و نداریم. همیشه بناهای اندیشه‌مان در عصر حاضر بر روی هوا و هوس‌ها و تمایلات سست بنیاد استوار شده است.

پیش از شناخت و آموزش مبانی هر چیز که سخت است و زمان‌بر و تحمل و بردباری و پشتکار می‌طلبد، تنها به میوه‌چینی آنهم با اکتفا به گاز زذنی تفننی مشغولیم.

از هر نظریه‌ و قاعده علمی، از هر اندیشمند و متفکری (غربی و شرقی) یک جمله و عبارتی گم‌شده در هاله‌ای از عوام‌گرایی در اذهان‌مان ثبت شده که آنهم از کلاغ اول تا چهلم، چنان تغییر می‌یابد که به "عبارتی" بی‌ربط به اصل خود بدل می‌شود و اغلب بنیان آن را نقض می‌کند.  

  • "عصر انفجار اطلاعات" اگر در افواه عمومی یک پُز پرطمطراق به حساب می‌آید، اما عنوانی است هشداردهنده به بشر امروز که مبادا از فرط کثرت اطلاعات هویت و اصالت خود را از دست دهد و تنها به موجودی نشخوار کننده بدل شود؛ بدون آنکه مهلت هضم و جذب بیابد. اینگونه تذکار و بیدارباش‌، در بشری شکل گرفته که خود تولید‌کننده، اطلاعات است.

حال تصور کنیم جامعه‌ای سنتی را که در تامین احتیاجات نخست خود درمانده، و به مثابه‌ی کودکی نیازمند شیر مادر، کباب برگ و سلطانی می‌بلعد. جامعه‌ی فرهیخته‌ی امروز ما، به لطف و کرم نخبگان آنسوی آب، به جدیدترین مفاهیم و نظریه‌هایی دست می‌یابد که در دورترین مناطق جغرافیایی به ظهور رسیده‌اند. اما دریغ از وجود عمق و ژرفنا در روند شناخت و خوانش چنین محصولاتی.

دستیابی به افکار و دیدگاه‌های دوردست در میان روشنفکران و فرهنگ‌دوستان این دیار، بیشتر به مُدهای زودگذر اجتماعی شبیه است که در پیام‌های بازرگانی یک شبکه مبتذل ماهواره‌ای توسط مانکن‌های عروسکی تبلیغ می‌شوند.

  • عدم پی‌جویی از بنیان‌های مغهومی یک تفکر و بی‌توجهی به درک مفهومی اصطلاحات و ریشه‌های معنایی و نادیده گرفتن خواستگاه‌ و شرایط تولید آن فکر و... کار را به تقلیدهای کورکورانه‌ای می‌کشاند که چرخشی مهمل را حول محوری نامتجانس سبب می‌شود.
  • در نبود سیستم "بازتولید فرهنگی" در آفرینش آثاری نوین؛ عتیقه‌داری را می‌مانیم که گرانبهاترین جواهرات را در انبارهای فراموش‌شده‌ی تاریخ فرهنگی‌مان گم کرده تا نه تنها دست سایرین به آن نرسد و بهره نبرند، بلکه حضور این جواهرات، تنبلی و غفلت دیرینمان را به رخ نکشد و تحقیرمان نکند.
  • آثار مکتوب و کهن، اساطیر پرقدرت و منحصر به فرد، اماکن باستانی و تاریخی، به درد دخمه‌هایی می‌خورد به نام "موزه". سترونی و عدم بالندگی این گنجینه‌ها، سکه‌های اصحاب کهفی است در قرن‌های آینده که نه به نانی ارزد و نه نامی بالد.

خفته در لختی و کرختی، زجه بر مرده‌های بی‌ثمر، گردن تقصیر بر گُرده‌ی دیگران سوار کردن، صبح و شام بر کوس برتری و برگزیدگی زدن، جز سرگردانی و لاشه ماندن برای کرکسان بیابانهای حیرانی، آتیه‌ای بهتر از این را رقم نخواهد زد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۲
شهرام زعفرانلو

کلیات

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

برای ارسال نظر اجباری به ثبت‌نام نیست

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی